---♡[]ازدواج اجباری![]♡---
P⁶⁰
ات ویو
بعد حرف زدن با رزی رفتیم کلاس که استاد اومد .............که بلاخره زنگ خورد و وچون کوک نبود تصمیم گرفتم خودم برم خونه البته با رزی ولی یهو کوک رو دیدم ولی بهش اهمیت ندادم واز پیشش رد شدم که یهو دستمو گرفت وبغلم کرد
ات:...ولم کن کوک اصلا حوصله رمانتیک بازیاتو یا داد زدنتو ندادم
جونگ کوک:ببخشید
ات:.....گفتم ولم کن
جونگ کوک:ببخشید ات....
ات:خب بخشیدم حالا ولم کن میخوام برم
جونگ کوک:پس باهم میریم عمارت من
ات:چرا عمارت تو؟
جونگ کوک:نمیخوام بکنمت که امروز میخوام یکم باهم وقت بگذرونیم تا از دلت در بیارم
ات:منو خر نکن میخوای منو بکنی(ادمین گلتون:وقتی میگه باهاش ازدواج کنی ولی قبول نمیکنی یعنی خری دیگ خو چرا خرت کنه😂)
جونگ کوک:هوف نمیخوام بکنمت
ات:ازکجا مطمئن باشم؟
جونگ کوک:قول میدم نمیکنمت
ات:....خب...اوکی
ات ویو
بلاخره سوار ماشین شدیم که چشمم خورد به کلی خوراکی که به کوک گفتم
ات:عام...کوک اینا برای کیه؟
جونگ کوک:برای توعه..شکلاتم که خیلی دوست داری خریدم*خنده
ات:هوم..ملسی*کیوت ومیخواست یکی از خوراکی هارو بخوره که کوک گفت
جونگ کوک:وایسا ببینم
ات:هوم؟
جونگ کوک:همینطوری که نمیشه برشون داری
ات:منظورت چیه
جونگ کوک:اگه بزاری ببوسمت بهت میدمشون
ات:.....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۳لایک)
(۳۰کامنت)
(۳فالوور)
____________________________________________
لایک کنینااااا
ات ویو
بعد حرف زدن با رزی رفتیم کلاس که استاد اومد .............که بلاخره زنگ خورد و وچون کوک نبود تصمیم گرفتم خودم برم خونه البته با رزی ولی یهو کوک رو دیدم ولی بهش اهمیت ندادم واز پیشش رد شدم که یهو دستمو گرفت وبغلم کرد
ات:...ولم کن کوک اصلا حوصله رمانتیک بازیاتو یا داد زدنتو ندادم
جونگ کوک:ببخشید
ات:.....گفتم ولم کن
جونگ کوک:ببخشید ات....
ات:خب بخشیدم حالا ولم کن میخوام برم
جونگ کوک:پس باهم میریم عمارت من
ات:چرا عمارت تو؟
جونگ کوک:نمیخوام بکنمت که امروز میخوام یکم باهم وقت بگذرونیم تا از دلت در بیارم
ات:منو خر نکن میخوای منو بکنی(ادمین گلتون:وقتی میگه باهاش ازدواج کنی ولی قبول نمیکنی یعنی خری دیگ خو چرا خرت کنه😂)
جونگ کوک:هوف نمیخوام بکنمت
ات:ازکجا مطمئن باشم؟
جونگ کوک:قول میدم نمیکنمت
ات:....خب...اوکی
ات ویو
بلاخره سوار ماشین شدیم که چشمم خورد به کلی خوراکی که به کوک گفتم
ات:عام...کوک اینا برای کیه؟
جونگ کوک:برای توعه..شکلاتم که خیلی دوست داری خریدم*خنده
ات:هوم..ملسی*کیوت ومیخواست یکی از خوراکی هارو بخوره که کوک گفت
جونگ کوک:وایسا ببینم
ات:هوم؟
جونگ کوک:همینطوری که نمیشه برشون داری
ات:منظورت چیه
جونگ کوک:اگه بزاری ببوسمت بهت میدمشون
ات:.....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۳لایک)
(۳۰کامنت)
(۳فالوور)
____________________________________________
لایک کنینااااا
۱۳.۰k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.